بیتابیتا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

بیتای زندگی مامانی و بابایی

سفر مکه ی مامان و بابای مامانی

عزیزکم 12 اردیبهشت 1393 مامانجون و باباجون عازم خونه ی خدا شدن.وقتی میخواستیم ازشون خداحافظی کنیم خیلی گریه کردی.تو این 10 روز ما موندیم پیش دایی سعید و دایی سینا.شما خیلی حوصله ات سر میرفت و همش بهانه ی مامانجونو میگرفتی.آخه خیلی بهش وابسته ای.بارها دیدم رفتی پشت در ورودی نشستی و منتظری تا بیان...این صحنه ها واقعا اشک مارو درمیاورد.ما هم خیلی دلتنگ شده بودیم...ولی خب خوشحالم بودیم که مامان و بابا رفتن زیارت خونه ی خدا ما هم در تدارک برگشتن عزیزامون بودیم. مامانجون و باباجون 22 اردیبهشت برگشتن.توی فرودگاه وقتی شما مامانجونو باباجونو دیدی چقدر ذوق کردی عزیزم. کلی سوغاتیهای خوشگل و نازنازی ازشون گرفتی و ما هم کلی ازشون تشکر کردیم. انش...
23 مهر 1393

عکسهای آتلیه پرنسس

پرنسس خوشگلم بالاخره طلسم شکست و ما تاریخ اردیبهشت 93 سه تایی من و شما و بابایی رفتیم آتلیه.آخ که چقدر شیطنت کردی تا عکسارو بگیریم.عکاسای آتلیه عاشقت شده بودن...همش قربون صدقه ات میرفتن و حتی خودشونم باهات عکس انداختن....جیگرطلای مامانی عاشقتم عکسامون خیلی خوشگل شدن....مثل یه تیکه ماه شدی فرشته کوچولوی من اینم از عکسای خوشگلت    ...
22 مهر 1393

عذر تقصیر بابت تاخیر

سلام عشق کوچولوی من....من شرمنده ام بخاطر انقدر تاخیر.واقعا وقت نمیکردم وبلاگت رو آپ کنم.ولی از امشب شروع میکنم و یکی یکی مطالب رو مینویسم.قول میدم.... مثل همیشه میدونم که میدونی مامانی عاشقته و شما یه دنیای خیلی خیلی زیبا برای مامان ساختی.من عاشق دنیای کودکیتم عسیسم.... ...
22 مهر 1393
1